وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

روزمرگیهای دی ماه

عصر اولین روز از دی ماه رو با گشتی تو مجتمع تجاری کوروش و دیدن نمایش جشن بزرگ شروع کردیم نمایش جالبی بود مخصوصا که از بچه ها در اجرای نمایش استفاده میکردن و این برای بچه ها خیلی لذت بخش بودهفتم دی ماه هم تولد برادرزادم میلاد بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت برای روز جمعه هم جشن کریسمس دعوت داشتیم که اونم خوب بود و بچه ها کلی بازی کردن و بهشون خیلی خوش گذشت  هفته دوم دی باز هم دو روز تعطیلی آلودگی هوا داشتیم که یکروز رو دوستای وانیا مشکات و رهام اومدن و تا عصر پیشمون بودن و بچه ها کلی بازی کردن برای آخر هفته هم یروزش رو نمایش دادگاه حیوانات رو به اتفاق مشکات و مامانش رفتیم و روز بعدش هم خودمون رفتیم سرزمین عجایب و وانیا کلی بازی کرد یعنی این...
30 دی 1396

آخرین ساعات آذر ماه

آخرین هفته از دی ماه امسال با تعطیلی بخاطر الودگی هوا شروع شد بچه ها از روز یکشنبه تعطیل شدند و این تعطیلی تا آخر هفته ادامه داشت روز آخر هفته هم مصادف میشد با روز آخر آذر و شب یلدا ،اونشب رو قرار بود خونه مادر همسرم باشیم ولی برای اینکه وانیا خیلی دوست داشت که میز یلدا برا خودمون داشته باشیم منم تصمیم گرفتم که با همون چیزایی که تو خونه داشتیم این میز رو براش بچینم کلی آهنگ گذاشت رقصید عروسکاش رو مهمون کرد و خلاصه بهش خوش گذشت حدودای ساعت یازده و نیم شب بیست و نهم آذر ماه بود بود که من کنار تختخواب وانیا نشسته بودم که بخوابه احساس کردم زمین تکون خورد همسرم از سالن اومد گفت احساس کردی زلزله بود گفتم من فکر کردم بخاطر حرکت ماشین تو خیابون ت...
2 دی 1396
1